نمکدان

       شغل خواستگار

يك روز قصابي به خواستگاري دختري مي رود؛  از او مي پرسند شغلت چيست؟

جواب مي دهد: ((مغازه فروش لوازم يدكي گوسفند دارم.))

سوغاتي جديد

كسي از مسافرت برگشته بود؛ پرسيدند از مسافرت چي آوردي؟

جواب داد: ((تشريف!))

مشكلي به شكل جوراب

از يك آدم حواس پرت مي پرسند: ((چرا يك لنگه جورابت آبي است ويكي ديگر قرمز؟  مي گويد: (( خودم هم نمي دانم، ولي يك جفت عين همين را توي خونه دارم !!!!

نمکدان

تقسيم وظايف

چند دوست مي خواستند با هم به گردش بروند.

اولي: ((من بساط صبحانه را مي آورم))

دومي: ((تهيه ناهار هم با من! ))

سومي: (( من هم آجيل و ميوه مي آورم))

چهارمي ساكت بود از او پرسيدند: (( تو چي مي آوري؟))

جواب داد : (( من هم برا درم را مي آورم!))

اجازه با اگر

از پدري پرسيدند: (( اجازه ني دهي دخترت برود دانشگاه؟))

جواب داد: (( خب اگر به درسش اطمه تخوره، اشكالي نداره!))

ماهي براي چي؟

يك نفر از مغازه ماهي فروشي ماهي خريده بود، و با خود به خانه مي برد،

دوستش او را ديد و پرسيد : (( اين ماهي ديگه چيه؟ ))

جواب داد: (( هيچي دارم برا شام مي برمش خونه. ))

ماهي سرش را از كيسه بيرون آورد وگغت: (( ممنون، من شام خوردم منو ببر سينما ! ))

نمکدان

پام پام،هزارپام!

يك روز يك هزار پا از روي درخت مي افتد مي گويد: ((آخ پام پام پام پام پام...))

شغل باكلاس

يك روز قصابي مي رود خواستگاري. ازش مي پرسند: شغلت چيه؟ جواب مي دهد:((فروشگاه لوازم يدكي گوسفند دارم!))

خسيس دست و دلباز

درست موقع شام براي مرد خسيسي مهمان آمد.ميزبان خسيس به مهمان كه منتظر آمدن غذا بود گفت:((اگر گرسنه هستيد مرغ هست بگويم برايتان تخم كند؟!))