سادگی و خدمتگذاری

 اطلاعات زيادي داشتم.گفتند بني صدر آمده جبهه. رفتم. آنقدر تشكيلات  و از اين اتاق به آن اتاق داشت كه پشيمان شدم . يعني جنگ را اينها مي خواهند پيش ببرند ؟! با ناراحتي رفتم پيش نماينده امام . دنبال رييس دفتر و .... مي گشتم براي هماهنگي  . در اتاق را باز كردم ديدم روي تخت سربازي نشسته و كارهايش را انجام مي دهد. ساده و بي ادعا، آرامشش آرامم كرد.

                                                            حجت الاسلام شهيد عباس شيرازي

مرد عمل

با دكتر چمران، عده اي را برداشتيم و به اهواز رفتيم. نزديك به يك ماه از شروع جنگ  مي گذشت، اما تحرك خاصي در جبهه ها ديده نمي شد. عبا و عمامه را گذاشتم كنار و لباس سربازي پوشيدم.

به سرعت، عمليات هاي ايذايي را شروع كرديم. با چند نفر از بچه هاي مدافع شهر، مي رفتيم سراغ تانك هاي دشمن. حسابي كفري شان كرده بوديم. آرايش زرهي دشمن را به هم مي ريختيم و باز مي گشتيم.

بر اساس خاطره اي از معظم له

  26/08/66