پام پام،هزارپام!

يك روز يك هزار پا از روي درخت مي افتد مي گويد: ((آخ پام پام پام پام پام...))

شغل باكلاس

يك روز قصابي مي رود خواستگاري. ازش مي پرسند: شغلت چيه؟ جواب مي دهد:((فروشگاه لوازم يدكي گوسفند دارم!))

خسيس دست و دلباز

درست موقع شام براي مرد خسيسي مهمان آمد.ميزبان خسيس به مهمان كه منتظر آمدن غذا بود گفت:((اگر گرسنه هستيد مرغ هست بگويم برايتان تخم كند؟!))